رستا خیز انقلاب اکتوبر
علی رستمی علی رستمی

  انقلاب کبیر اکتوبرکه برای نخستین بار حاکمیت دولتی را به طبقه کارگر،دهقانان ومتحد انقلابی ان درروسیه تزاری انتقال داد ،چهره جدیدی از حاکمیت مردمی را بعد از پیروزی انقلاب فرانسه درجهان برای خلقهای زحمتکش به ارمغان اورد وحکومت عدل ومساوات را بر بنیاد تئوری پیشروانقلابی مارکسیسم بوجود اورد وانرا ازتئوری  درعمل تحقق بخشید ،جامعه عدالت اجتماعی را که دربستر ان استثمار بوسیله انسان وجود نداشته باشد پایه گزاری نمود.

برای نخستین بار دولت بزرگ سوسیالیستی کارگری ومتحدین ان بنام" اتحادجماهیر اشتراکیه شوروی"  درجهان بوجودامد.

براین اساس پیروزی حزب کمونست روسیه تزاری وانتقال قدرت به طبقه کارگر ومتحدین ان تحولات عظیم انسانی به نفع زخمتکشان روسیه تزاری والگوی جدید برای سایر زحمتکشان جهان برای رهایی از ظلم وستم طبقاتی ازچنگال نظامهای سرمایداری خونخواربود؛ که بعدأتکامل این روند درالویت مبارزه انسانی، انقلابی جنبشهای وطنپرستانه وازادیخواه قرارگرفت  وتغیراتی بزرگی درعرصه سیاسی ،اقتصادی واجتماعی به نفع کشور های تحت استعمار نظامهای امپریالیستی رونما گردیده؛ومدافع راستین انها درجهت کسب استقلال اقتصادی ،سیاسی وحاکمیت ملی شان از یوغ استعمار جهان سرمایداری تبارزنمودکه براین اصل درتعدادی زیادی ازکشور های اروپایی اسیایی وامریکای لاتین دولتهای سوسیالیستی تحت رهبری حزب طبقه گارکر بالخصوص بعد ازپیروزی جنگ دوم جهانی علیه فاشیزم هتلری بوجودامده که

بمثابه کشور های مستقل ودارای حقوق مساوی در پهلوی سایر کشور های ازاد قرارگرفتند.  کشور ما نیز ازجمله کشورهای بود که بعداز پیروزی انقلاب اکتوبر، موافق به استقلال خوداز یوغ استعمار انگلیس  گردید.  

دولت نوبنیاد سوسیالیستی اتحاد شوروی در سطح جهان اولین کشوری بود که استقلال کشور مارا برسمیت شناخته وکمکهای بزرگ اقتصادی ،فرهنگی ونظامی رابرای کشور ما افغانستان  درشرایط مختلف نموده است.

مبارزهء جنبشهای انقلابی سوسیالیستی درجهان وخلقهای رهایی یافته از استبداد سرمایداری که سرمایه های ملی انها تحت عنواین مختلف به یغما برده شده بود ،با پیروزی انقلاب اکتوبروپشتبانی جنبش انقلابی طبقه کارگر وارد فازنوین ازمبارزه عدالت خواهانه به سطح جهان گردید واتحاد بزرگ کشور های سوسیالیستی دراسیا،اروپا ،افریقاوامریکا لاتین با همبستگی انترناسیونالیستی خویش بمثابه دژ استوار علیه قدرت بزرگ امپریالیستی درراس امپریالیزم امریکا برای کسب اعاده حقوق زحمتکشان درجهان بوجود امد . اتحادبزرگ صنفی کارگران  درسرتاسر جهان گسترش یافت وبه یک جنبش نیرومند توده یی درجهان تبدیل گردید؛و علیه هرنوع اقدام خرابکارانه کشورهای امپرالیستی مبارزه نمود ،که سهم بزرگی را درجهت جلوگیری از جنگهای غیر عادلانه وتعرضات نظامی وزوزگوی های قدرتمندانه علیه کشور های مستعضف جهان ادانموده  وهیچ کشور امپریالیستی نمی توانست که بازورگوی وبهانه جوی های شرم اور وبانیرنگهای رزیلانه برای تقسیم جهان برای غنمیت شمردن منابع سرشار طبیعی شان دست به عمل ماجراجویانه بشکل نظامی ویا غیر نظامی داخل اقدام شود. جهان از حرکاتهای ماجراجویانه ویک طرفه کشور های قدرتمند اقتصادی  ونظامی مصوون بودونمی توانستند که خود سرانه بالای سرنوشت کشورهای ضعیف تحت رهبری شرکتهای نفتی که بنام"هفت خواهر" (شرکت اویل،اکسان،اسو،شل،بریتانیا،گالف تکزاکو،موبایل،سوکول،شورون.)یاد میگردد که اینهاباعث تقسیم واشغال نفت کشور های خاورمیانه در قرن نزده شداند ،دوباره اهداف خویش را تا مین نمایند؛وتوازن قوا برای حفظ امنیت جهان وجلوگیری ازجنگهای تسلیحاتی در صدر اهداف کشور های سوسیالیستی درراس اتحادشوروی قرارگرفت وکوشش میگردید تا ایده" رفع تشنجات" میان کشورها در سطح جهان عملی شود.

اما متاسفانه که به اثر توطئه های درونی وبیرونی کشور های امپریالیستی دولت بزرگ سوسیالیستی اتحاد شوروی ازمیان رفته و جهان بسوی  نظام خود کامکی داخل شدکه چهره ان تحت نام گلوبالیزم وبا طرح تئوری نیولیبرالیزم به سود شرکتهای خودکامه نفتی تبدیل گردیده است وهر روز ابعاد این عمال خودخواهانه وجاءطلبانه امپریالیستی  وسیع ترشده که انعکاس ان بالای زندگی مردم فقیر وپیچاره که هروز وضع انهابدتر را می گردد احساس می شودوجهان دامنگیر یک تشنج کاملا شعوری از لحاظ سیاسی اقتصادی واجتماعی بوده که هروز دامنه ان حتی درکشورهای معلول ازجمله امریکا، برتانیه ،فرانسه ،المان ، ایتالیا وغیره کشورهای متحد سرمایداری سرایت نموده است .مردمان انکشور ها اعتراضات خویش را علیه نظام مالی بانکی نیولیبرالیستی بلند نموده که این امر باعث از میا ن رفتن حکومتهای شان مانند یونان وایتالیا گردیده که هنوز هم دامنگیر بحران بزرگ بی سابقه مالی  می باشند.

انقلابهای کشور های عربی وافریقایی وبحران مالی کشور های  سرمایداری درراس امپریالیزم امریکاوشعار اشغال"وال استریت"واعتراضات دوامدار انها وخواست اجرای عدالت اجتماعی توده های مردم درجهان یک بار دیگر تئور ی علمی مارکس را مبنی براینکه :"تاریح انسانها ،تاریخ مبارزه طبقاتی بوده( وموجد قاره علم تاریخ وماتریالیزم تاریخی")حقانیت انرا درعمل اثبات می نماید وبر جهانیان روشن گردید که هرانچه مارکس بعد ازانقلاب فرانسه کشف وانرا در کتاب مشهور کاپیتال خود به تحریر دراورد ه هر روز جامه عمل بخود میگردکه رستاخیز انقلاب اکتوبراحساس میشود.

این همه شورشعف انقلابی واعتراضات مردم جهان علیه نظام مالی پوسیده سرمایداری باعث شده تا احزاب وجنبشهای کارگری تغیرات را در جهت مبارزه عدالت خواهانه خویش برای انسجام وشعار مشترک وتهیج توده ها بسوی ارمانهای انقلابی ،مردمی وانسانی  بوجوداورده ومطابق به وضع موجود خویش را اعیار نمایند.

 کشور ما افغانستان که در سه دهه جنگ تمام هستی مادی ومعنوی خویش را ازدست داده است وبا تجاوز نظامی کشور های غربی درراأس ایالات متحده امریکا تحت نام مبارزه علیه تروریزم و پاکسازی سازمان القاعده به کشور ما حضور یافته است ونه تنها موفق به نابودی ان نه شده بلکه روزبه روز به تعداد ان افزون شده وجنگ باایشان ابعاد وسیع رابخود میکردوکشور های همسایه بالخصوص پاکستان این دشمن دیرینه نیرینگ باز تاریخی از موقع استفاده نموده وبرای اهداف شوم خویش نیروهای طالب والقاعده را کمک ویاری رسانیده،تاباشد بالای دولت افغانستان وجهانیان مرام خاینانه وضد انسانی خودرا تحمیل نمود ه ویک حکومت دست نشانده وغلام حلقه بگوش درکشور ما داشته باشد.

بربنیاد این اصل درمقابل روندختم جنگ و صلح باگروپهای مسلح افغانی به شیوه های مختلف جلوگیری می نماید. ازسوی دیگر حکومت حامد کرزی از اتوریته قوی درمیان مردم برخوردار نه بوده ونسبت غرق فساد اداری دشمن ازموقع استفاده نموده وکشور را بسوی جنگهای طول المدت سوق میدهندواراکین دولت همه برای تاءمین منافع خویش بوده وهیج نوع تحول بنیادی اقتصادی واجتماعی نظربه امکانات موجودبه نفع زحمتکشان کشور رونما نکردیده فقیر فقیرتر وپول دارپول دارتر میگردد وکشور بسوی یک جامعه طبقاتی متضاد به پیش میرود.احزاب سیاسی که درکشور فعالیت مینمایند هنوز نه توانسته اند که بمثابه یک حزب نیرومند قوی درمیان همه اقوام وقبایل کشورجایگاه خودرا تاءمین نمایند .اگر احزاب هم که دارای اندیشه های مترقی وعدالت خواهانه دارند، هنوز نه توانسته اند که همه نیروهای ملی ودموکراتیک وهمسوکرایان رابدور خود بسیج نماید.

خودخواهی،خودمحوری،مسایل سمتی ،زبانی،مذهبی وقومی در اکثریت رهبری وصفوف ان حاکم می باشدوهنوزنه توانسته اند که برشالودهء گفتمان  علمی مطابق به وضع سیاسی واقتصادی درجهان خودرا اعیار نمایند.

دوران هذا دوران چرخش عظیم بسوی تحقق ارمانهای عدالتخواهانه ومنافع توده های زحمتکش جهان است وکشور های که سالها تحت اقتصاد نظامهای بزرگ سرمایداری قرار داشته خودرا ازقید انها ازاد نموده وحکومتهای ملی ودلبخواه خویش را انتخاب می نمایند.

دراینصورت علایم هوشیار دهنده برای احزاب دموکراتیک ملی ودموکراتیک چپ وبالخصوص احزاب وسازمانهای جداشده ازبدنه حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) است؛ تابا هوشیاری واگاهی سیاسی بر بنیاد  تجارب  مبارزه گذشتهء پرافتخار هرچه افزون تربرای بسیج دریک سازمان واحد سیاسی ویا "جبهه واحد "چپ دموکراتیک وملی باحقظ هویت تشکیلاتی خویش رامتشکل سا خته ونفش خویش را درعرصه های مختلف سیاسی  ،اقتصادی واجتماعی وارد نمایند.

ازانجائیکه وحدت دوحزب برادر ،حزب متحد ملی ونهضت فراگیر ودموکراسی افغانستان از سه سال به اینطرف بنام"خزب واحد" صورت گرفته وبرای تصویب اساسنامه وبرنامه عمل بسوی تدویر نخستین کنگره خود می باشند که متاءسفانه با همه زحمتکشی وازخودگذری وکار خلاق انقلابی وعلمی درجهت فضای وحدت ازجانب هردو حزب فرایندتدویر ان قناعت کننده نمیباشد.

 دراین اوخر نسبت سوءتفاهم ،خودخواهی ها ومحور طلبی ها که اساس ان به عوامل گذشته پیوند دارد روند تدویر ان به کندی مواج شده علیه تدویر تاریخ ان دغدغه های ضدونقیض  بوجود امده وهرکدام با  دلایل و اسناد مشهود وغیر مشهود یکدیگر را نسبت عدم موافقت تعین تاریخ کنگره محکوم می نمایند؛که این امر باعث شده که تدویر کنگره به تعویق افتاده،باعث دلسردی وبی اعتمادی درمیان صفوف حزب واحد گسترده وحاکم شود.

چنانکه تاریخ، تأسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان بما می اموزد که دراغاز ایجاد وتشکیل این حزب هم نظریات گوناگون درمیان رهبران ان وجود داشت .اما این رهبران برای منافع ومصالح والای کشورو ایجاد یک حزب مترقی که باارمانهای والای انسانی واز عدالت اجتماعی دفاع وبرای ،ارتقای سطح شعور سیاسی ،نجات کشور از عقب گرایی ،افشای دشمنان خلق کشور وتوضیح اندیشهء پیشرو مترقی وانقلابی مبارزه نماید از هر نوع منافع خویش گذشت نموده وبا تفاهم کامل رهبری خود را تعین وحزب دموکراتیک خلق افغانستان راتشکیل داداند.

طوریکه دشمن آروزوی ایجاد همچو یک حزب مترقی را درکشور نداشت کوشش نمود که با نیرنگهای قلابی خود بوسیله گماشتهء خود حفیظ الله امین انشعاب را بالای حزب تأمین نمایدوبعدأ باگذشت  سالهای طولانی  با فشار شرایط دوباره یکی شده که بعد از دور شدن فشار از لحاظ شرایط دوباره از هم متلاشی وبه احزاب مختلفِ تبدیل شده اند.

اما دشمن اینباردراغاز کوشش دارد که تشکیل یک حزب مترقی را درهسته نابود سازد ونمی گذارد که رفقای همرزم دیروز دوباره دریک خانواده مشترک  باهم متحد ویکپارچه شوند،والگوی برای سایر احزاب مترقی درکشور شود. طوریکه روند وحدت حزب واحد  از اغازبما می اموزاند که برا ی این اصل شفافیت وصداقت کاملأ اندیشوی وجود نداشت وهرکدام میخواست که خواستهای واروزوهای خود را تأمین ودر این روند جای گاه تعین کننده داشته باشد ودر جهت تحکیم مرام اندیشوی کمتر توجه صورت گرفته وسلیقوی برخورد  گردید. طوریکه رفیق محترم فهیم ادا در نبشته اخیر خود(درقسمت دوم به کجا سقوط نمودهایم)    دراینمورد کاملأ علمی بازگو نموده است.

 هدف از دوری اندیشوی انست که ما هر کدام نظر به سوابق گذشته یکدیگررا می شناختیم، تصوری وجود داشت که "همان کاسه وهمان اش است" در حالیکه" همان کاسه وهم اش" نیست  وهرکدام دارای  اند یشه متحول شده حتی در ضد ان بوده واز  ارزشهای والای انسان زحمتکش رو کشتانده دارای نظریات ضدونقیض میباشند.

درگام نخست ضرور بود تابرای تحقق مرام واهداف استراتیژیکی وتاکتیکی برشالوده اندیشه واحد تفاهم صورت میگرفت وهیج گونه سلیقه فردی وشخصی دران بملاحظه نمی رسید نظم دموکراتیک براصل دموکراسی وعدالت اجتماعی  درحزب تأمین می یافت،  پیشتر بروی منافع زحمتکشان کشور وطبقه مظلوم وستم کشیده کشور براصل  تحولات سیاسی و اقتصادی  احزاب دموکرات وچپ که درجهان رونما گردیده است یکدیگررا درک  وبالای ان تأکید قرار میگرفت .ما نسبت به بیگانگان به اعضای خانواده دیروز خویش  متکی وبا اعتماد می بودیم ودرجهت بسیج نیروهای همسو وهم نظرارزشهای اندیشوی ملاک عمل قرار میگرفت طوریکه حرف مشهور است:" شمعی که درخانه بسوزد مسجد را صبراست."

 برعکس:  تفوق طلبی ،تبارز شخصی ومحاسبات غلط گذشته واتهام واردنمودن به عده از رهبری  حزب واحد به این سازمان و ان سازمان جاسوسی کشور های همسایه وارتباط  تغیرپیمانها وائتلافهای زمان سقوط حاکمیت وپیامدهای ان باگروپهای تنظیمهای جنگسالاردرمیان صفوف حزب واحد  ا ثر منفی گذاشته و فرایند رشد وتکامل و حدت حزب واحد و تدویر کنگره ان را بطی ساخته است.

 یگانه راه بیرون رفت ازاین وضع درقدم اول بازسازی اندیشوی وعقیدوی به نفع مردم بر بنیاد ارزشهای عدالت اجتماعی به نفع زحمتکشان کشوربوده، که امروز این ادعای مارا وضع بحرانی مالی جهان وخیزش زحمتکشان علیه کشورهای امپریالیستی وضدیت باقدرت نظام مالی حاکم در کشور های سرمایداری صحه میگذارد .

جوش وخروش جنبشهای ازادی خواه ملی ودموکرات برای حفظ تاء مین منافع اقتصادی وسیاسی وملی شان روزتاروز گسترش وابعاد وسیع را بخود می گیرد.

 برای رفع اختلافهای گذشته ضروراست:که علیه هرنوع علاقمندی های سلیقوی،شخصی وگروپی ،سمتی و محلی مبارزه  نموده، بلکه  اصل شایسته سالاری را معیارارزش قرارداد وعلایق دیروزرا دور گذاشت ،که دیروزبه تاریخ پیوسته ، مایان جواب ده مسئولیت افرادکه امروز درجمع مانیستند نمیباشیم؛ تاریخ شاهد  همه خوبی ها وبدی های ما بوده ومی باشد.

 دراینصورت می توانیم که باتفاهم ویکپارچکی کامل رفیقانه بربنیاد اندیشه ونظر مشترک بسوی تدویر کنگره واقعی به پیش برویم وانرا موافقانه تدویر نمایم.

                                                           پیروزباشید

 

المان 20.11.2011


November 20th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي